شکار اِشکار
ساعت | بازدید : 1392 | | ( نظرات )

   ما میتونیم قلبـــ♥ یک انسان را از رفتارش با حیوانات داوری کنیم

 

 

پناهگاه حیات وحش دودانگه

 

 

مشخصات و شرایط جغرافیایی:

 

پایگاه خبری دیده بان محیط زیست و حیات وحش ایران: منطقه دودانگه ساری براساس مصوبه شماره ۶۳ شورای عالی محیط زیست مورخ ۱۳۵۴/۵/۲۱ به عنوان پناهگاه حیات وحش دودانگه به مناطق تحت مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست پیوست.

 

پناهگاه حیات وحش دودانگه و چهاردانگه منطقه ای است کوهستانی با مساحت ۱۶,۹۰۴ هکتار که در حدود ۹۵ کیلومتری جنوب شرقی شهرستان ساری واقع شده است. پناهگاه حیات وحش دودانگه با پارک ملی کیاسر، منطقه حفاظت شده پرور و منطقه حفاطت شده بولا هم مرز می باشد.

 

این منطقه از نظر ویژگی های بوم شناختی نظیر آب و هوا،‏ توپوگرافی خاک و زمین شناسی متنوع است. حداقل ارتفاع منطقه منطقه ۸۰۰ متر و حداکثر آن ۲۸۶۰ متر است.

 

اقلیم منطقه،‏ مطابق اقلیم نمای آمبرژه برای ارتفاع ۸۰۰ تا ۲۰۰۰،‏ مرطوب سرد و برای ارتفاع بالاتر از ۲۰۰۰ متر،‏ نیمه خشک و سرد است.

 

پوشش گیاهی:

 

در این منطقه در مجموع پنج ریخت گیاهی (جنگل ،‏ درختزار ،‏ درختچه زار،‏ بالشتکی خاردار،‏ خزان شونده سردسیری) شامل: جنگل انبوه از نوع جنگل کوهستانی خزری،‏ درختزار از انواع درختزار پهن برگ خزان شونده سردسیری و درختزار سوزنی برگ همیشه سبز مقاوم به سرما،‏ درختچه زار از انواع درختچه زار پهن برگ خزان شونده سردسیری همیشه سبز،‏ درختچه زار خزان شونده سردسیری،‏ تنک خشکی پسند و درختچه زار سوزنی برگ همیشه سبز،‏ تشکیلات بالشتکی خاردار تنک و علفزار تشخیص داده شد.

 

گونه های شاخص جانوری:

 

مهمترین گونه های شاخص جانوری پناهگاه حیات وحش دودانگه شامل: مرال، شوکا، خرس قهوه ای، پلنگ، گراز، گربه جنگلی، گرگ، روباه، شغال، کل و بز، قوچ و میش، تشی، و انواع پرندگان می باشد.

 

حوادث و رخدادهای منطقه:

 

- در فروردین ماه ۱۳۹۱ یک توله خرس زخمی که توسط محیط بانان پیدا شده بود برای درمان به پارک پردیسان تهران منتقل شد.

 

- دستگیری شکارچی غیرمجاز یک راس مرال در تیرماه ۱۳۹۲ (لینک مرتبط)

 

- محکومیت شکارچیان یک راس مرال و یک راس شوکا به ۹۱ روز زندان (لینک مرتبط)

 

- رهاسازی یک جوجه قرقاول در مردادماه ۱۳۹۲ (لینک مرتبط)

 

- دستگیری شکارچی غیرمجاز قرقاول در مرداد ۱۳۹۲ (لینک مرتبط)

 

- یک گوساله مرال تازه متولد شده به در خرداد ۱۳۹۳ محیط زیست تحویل داده شد (لینک مرتبط)

 

- مرگ یک خرس قهوه ای با شلیک افراد ناشناس در مهرماه ۱۳۹۲ (لینک مرتبط)

 

- یک ماده خرس قهوه ای در مهرماه ۱۳۹۳ بر اثر شلیک گلوله متخلفان ابتدا فلج شده و سپس جان سپرد (لینک مرتبط)

 

- عاملین کشتار ۲۰ قرقاول خزری و ۳ مرال در مهرماه ۱۳۹۳ بازداشت شدند (لینک مرتبط)

 

تصاویر پناهگاه حیات وحش دودانگه:

 

 

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


کلک و لوش
ساعت | بازدید : 5667 | | ( نظرات )

در گذشته های دور پس از حصار اطراف زمین های کشاورزی و یا خانه ها ، با سرِهم چیدن چوب و شاخه های درخت ، قسمتی را برای ورود و خروج در نظر می گرفتند که به آن قَلت (ghalt) می گفتند. از این واژه در حال حاضر هم برای راه عبور و مرور حیوانات به باغ ها استفاده می شود . یعنی این عبارت برای راه ایجاد شده در اثر رفت و آمد مداوم حیوانات در یک مسیر خاص ایجاد شده اطلاق می شود . پس از آن (حتی در حال حاضر) اهالی اطراف زمین ها را با پرچین که یک سازه ی چوبی منظم و بادوام تر است ، حصار می کردند.

قبل از این که دور زمین ها پرچین شود ، به لحاظ جنگلی بودن حاشیه ی زمین ها ، اطراف آن ها را پَر می زدند (که یک اصطلاح مازندرانی است) . یعنی در فاصله های معینی تیرهای چوبی به موازات هم و با فاصله می کاشتند ، سپس شاخه ها و خارها را در میان آن ها قرار می دادند تا شبیه دیواره ای از شاخه و خار شود . این سازه کارایی بهتری داشت و بهتر جلوی ورود حیوانات وحشی به مزارع را می گرفت . با پَر زدن به نوعی محدوده ی زمین های اشخاص هم معین می شد . در این زمین ها در ابتدا از قَلت و سپس کَلِک برای ورودی زمین استفاده می شد .

رفته رفته سازه ای چوبی به نام کَلِک (چو کَلِک) جای قلت را گرفت . در جایی که کَلِک ساخته می شد ، پرچین مقاوم تر بود و از روی هم گذاشتن چوب های کلفت تر ، بین شیار ایجاد شده توسط ستون های کاشته شده با موازات هم در دو انتهای آن (که به آن ها پاها = پایه ها می گویند) ساخته می شد. برای عبور و مرور از یک طرف این دیواره به سمت دیگر آن چوبی قطور که در تنه ی آن برش هایی به صورت پله ایجاد شده را به صورت مایل در کنار آن محکم می کردند. چوبی که در سمت داخلی زمین قرار می گیرد در خلاف جهت چوب بیرونی است ، تا رفت و آمد راحت تر صورت گیرد . این ساختار در ورودی منازل از دو پایه ی قوی و قطور که در داخل شیار های آن چند الوار استوانه ای قرار داشت را شامل می شد . اما کَلِک سر باغ ها و زمین ها اندکی نامرتب تر و ضعیف تر بود .

سازه ی دیگر لُش (لوش = losh) بود . لوش در واقع نوعی دروازه ی چوبی است که از قطعات چوب تراش داده شده با تبر که به صورت تخته در آمده و یا تخته های اره بری شده است که به صورت مربعی روی هم قرار گرفته و میخ می شوند . لوش به صورت لولایی باز و بسته می شود و عبور و مرور را تسهیل می کند . در دو طرف لوش ستون های قوی در زمین کاشته می شود تا آن را نگهدارد . لوش در زمین هایی که دورشان پرچین بود کابرد پیدا کرد. هنوز هم در زمین هایی با حصار پرچینی ، توری فلزی و ... لوش کاربرد خودش را حفظ کرده است .  

ورودی خانه ها ، با تغییر نوع معماری و استفاده از چوب و الوار و آجر و سنگ و ... ، از لوش های ساده به لوش های بزرگ چوبی با سر دری تغییر یافتند . سردری های چوبی به عنوان دروازه ی منزل محسوب می شد . این لوش ها اغلب دارای دو لنگه (در زبان محلی = دِ شِکه) بودند که به دو طرف باز و بسته می شدند . در دو طرف این دروازه های چوبی دیوار می شد و بالای سر آن کوم (سقف) می گذاشتند . متاسفانه بقایای اندکی از این نوع سازه ها باقی مانده است . پس از دروازه های چوبی ، درب های فلزی لولایی که در انواع مختلف متداول شده ، کاربرد پیدا کرد .

 

 

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


... ﮐﻮﻩ ﻭ ﺻَﺤﺮﺍ ﻗَﺸِﻨﮕِﻪ
ساعت | بازدید : 1232 | | ( نظرات )


 

 

ﻟَﺘِﻪ ﻟِﺘﮑﺎ ، ﺳﯿﻮ ﺗﯿﮑﺎ ﻗَﺸِﻨﮕِﻪ
ﮔُﻞِ ﺍَﺩﺍ ، ﺩﺍﺭِ ﺟﯿﮑﺎ ﻗَﺸِﻨﮕِﻪ
ﮐَﮑﯽ ﺯﻭﻟِﻨﮓ، ﮐﺎﺭﺩﯼ ﻭﺷِﻨﮓ ﻗَﺸِﻨﮕِﻪ
ﺑﻮﺭِ ﻭِﺭﺯﺍ ، ﮐَﭽِﻞ ﺟُﻨﮑﺎ ﻗَﺸِﻨﮕِﻪ
ﺩَﺭِﻩ ﯼ ﺍُﻭ ﮔﻮﺳﻔِﻦِ ﻧﻮ ﻗَﺸِﻨﮕِﻪ
ﭼِﻨﺎﺭِ ﺗَﻦ ﺳَﺒﺰِ ﻗِﻮﺍ ﻗَﺸِﻨﮕِﻪ
ﮐِﻼﺝ ﭘِﻪ ﺑﻮ ، ﻓِﻨِﺮِ ﺳﻮ ﻗَﺸِﻨﮕِﻪ
ﻭَﻟﯿﮓ ، ﮐﺎﻧﺪِﺱ ، ﺳﯿﻮ ﺗِﻠﮑﺎ ﻗَﺸِﻨﮕِﻪ
ﯾﺎﺑﻮﯼ ﺗَﻨﮓ ، ﺩَﺷﺘﯽ ﮔﺪ ﺳﻨﮓ ﻗَﺸِﻨﮕِﻪ
ﺩﺍﺭ ﺳَﺮِ ﻭﺍﺵ ﻫَﻠﯽ ﺯِﻟﮑﺎ ﻗَﺸِﻨﮕِﻪ
ﻻﻗﻠﯽ ﮐِﻤﺎﺝ ، ﺗِﻼﯼ ﺗﺎﺝ ﻗَﺸِﻨﮕِﻪ
ﺍَﺭِﮒ ﻣِﻨﺪﺍﮎ ، ﺍَﻟﺰﯼ ﻟﻮﻻ ﻗَﺸِﻨﮕِﻪ
ﺩﯾﺰﯼ ﮐِﻠِﻪ ﺳَﺮ، ﮐِﺘﺮﯼ ﮐِﻠِﻪ ﻭَﺭ ﻗَﺸِﻨﮕِﻪ
ﮐَﺘِﻞ ﺗَﺶ ، ﺳَﺮﺩِ ﻫِﻮﺍ ﻗَﺸِﻨﮕِﻪ
ﺳَﺮِﻩ ﻭَﺯﻟﯿﮓ ، ﭘَﻨﺪﯾﺮِ ﺧﯿﮏ ﻗَﺸِﻨﮕِﻪ
ﺳَﺮِ ﮐﻮﻩ ﻭَﺭﻑ ، ﮐﻮﻫﯽ ﮐﯿﺠﺎ ﻗَﺸِﻨﮕِﻪ
ﺟِﻔﺖ ﻭ ﺍِﺯﺍﻝ ﻣﻮﺯﯼ ﺧﺎﻝ ﻗَﺸِﻨﮕِﻪ
ﭼﻮﯾﯽ ﮐَﭽِﻪ ﭼﻮﯾﯽ ﮐِﺘﺮﺍ ﻗَﺸِﻨﮕِﻪ
ﺩﯾﻨﮕﺎﻟِﻪ ﭼﻮ ، ﮔَﻨﺪِﻡ ﮐَﺴﻮ ﻗَﺸِﻨﮕِﻪ
ﺩﺳﺖ ﺑَﺰِﻩ ﺁﺭﺩ ، ﺍِﻣﺎﭺ ﺣِﻠﻮﺍ ﻗَﺸِﻨﮕِﻪ
ﺩﺍﺭِ ﺗَﮏ ﺗَﮏ ، ﭼَﭙﻮﻥِ ﺳﮓ ﻗَﺸِﻨﮕِﻪ
ﭘﯿﺮِ ﺯِﻧﺎ ﮐﺎﻧﺪِﻩ ﮐِﻠﻮﺍ ﻗَﺸِﻨﮕِﻪ
ﮔﻮﺳﻔِﻦِ ﺗﺎﻝ ، ﻗﺎﻃِﺮِ ﻧﺎﻝ ﻗَﺸِﻨﮕِﻪ
ﯾﻮﺭِ ﺍَﺳﺐ ﺭﺍﻩ ، ﮐﻮﻩ ﻭ ﺻَﺤﺮﺍ ﻗَﺸِﻨﮕِﻪ

 

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


بِرو گالِشی ره شِه یاد بیاریم
ساعت | بازدید : 1017 | | ( نظرات )





بِرو  گالِشی ره شِه یاد بیاریم   

ونه خاطره ِ ره  فِریاد بیاریم

 bero galeshi re she yad byarim - vene khatere re feryad byarim

 تِه یاد اِنه ، طالب گالِشی رِه

زِِهره خاطر و  اُون  دل غَشی رهِ

 te yad ene talebe galeshi re - zehre ye khater O on del ghashi re

گالِشی هاکرده پامال ویشِه

شِه لینگِ تُور بَزوئِه دَسِه تاشِه

 galeshi hakerde pa male vishe - she linge tor bazoe daste tashe

اسا کو گالش و پا مال ویشه ؟

شِه لینگ تور بَزنه دَس تاشِه ؟

 esa ko galesh O pa male vishe - she linge tor bazene daste tashe

اِسا کو گالِشُ  کو منزل ِ سَر ؟

اِسا کو مِختاباد؟ کو  ونه دلبر ؟

 esa ko galesh O ko menzele sar - esa ko mokhtabat ko vene delbar

دیگه هیچکس سامُونه سَر نَزنِده

هیچكس پِرغال سَر ره   پَر نَزنده

dg hich kas samonne sar nazende - hich kas perghale sar re par nazende

دیگه هیچکس نِسومِه یاد نیارنِه

خریمسه گالِش فریاد نیارنِه

 dige hich kas nesomme yad nyarne - kheromesse galesh feryad nyarne

دیگه  گوخِسه هِم گوک پا نِدارنِه

گوکپِه هِم دیگه معنا نِدارنه

 dige gokhesse ham gok pa nedarne - gokepe ham dige mana nedarne

چَرده کاجه هیچکس سَرین نَکنِده

گوگ په ره گالِش ، نَفرین نَکنِده

 charde kajje hich kas sarin nakerde - gohe pe re galesh nafrin nakende

کَملِ تَش دِنه  کُوفا نَکِنده

كَمل كرچه داره  اِندا  نکنِده

 kamelle tash denne kofa nakenne - kamel kerhe dare enda nakenne

نِماشون شِه گو رِه مار مار نَكِنِده

نِمك نَدنِه و ، تیمار نَكِنِدِه

 nema shon she go re mar mar nakende - nemek nade O timar nakende

دیگه گالش تِلِمه  پَر نَدنِه

تِلم پاس هِم دیگه دُو دَر نَدنِه

 dige galesh telemme par nadene - telem pas hem dige do dar nadene

نِپارِ کیسه دیگه ، دُو نِدارنِه

اَنبِس دُو نِدارنِه ، بُو نِدارنِه

 nepare kise dige do nedarne - anbesse do nedarne bo nedarne

سگلوچ خوارِ دله ره دو نكنه

سگسه ، لوت نكنه ، او نكنه

 sag loch khare dele re do nakende - sagesse lot nakende O nakende

سیوک شه لُوهه ره از یاد بورده

ماچه  بهیه ، وفا ره ، باد  بورده

 siuk she lohe re az yad baverde - mache bayye vefa re bad baverde

وِنِه کِتِه دیگه گیرا نَونِه

جانِوِرهِ قَدِ اِندا نَونِه

 vene kete dige gira navonne - janevere ghadde enda navone

دیگه بالا هِمِندِ ، لَم سَر هایتِه

تَلی پایین هِمِندِ ، شِه وَر هایتِه

 dige bala hemende lam sar haite - tali payin hemende she var haite

بالا چِشمه رِه خی ، اِستِل بَزوهِه

وِراز ، پایین چشمِه رِه ، خِل بَزوهِه

 bala cheshme re khi estel bazoe - veraz payin heshme re khel bazoe

بالا کُهنِه تِلار ره تَش سر هایتِه

پایین خُوردِ تِلار ره لَش وَر هایتِه

 bala kohne telarre tash sar haite - payin khorde telarre lash var haite

بالا کَلِک دیگه بِندا نِدارنِه

پایین کَلِک دیگه معنا نِدارنِه

 bala kalek dige benda nedarne - payin kalek duge mana nedarne

گِلپرِ گوک دیگه ، زَنا نَونِه

گِلسر جوندِکا  ، وِرزا نَونِه

 gelpare gok dige zana navone - gelsare jondeka verza navone

گِلنارِ خالِکِ نَذری نَدِنِنه

گِلنازِ تِشکِ عروسی نَدِنِنه

 gelnare khaleke nazri nadenne - gelnaze teshke arosi  nadonne

گلدار گوک دیگه تپی نوونه

گلمارِ گوکِ اسم تتی نوونه

 in geldare goke dige tapi navone - gelmare goke esm teti navone

گِلخوار،گوخِسه جِه ، چِمر نکِنده

گِلسار شِهِ دِمِسسهِ ، مِر نکِنده

 gelkhar gokhese je chemer nakende - gelsar she demesese mer nakerde

گِلپا مَغزِه نَخِرد بی هُوش  بَهیه

وِنه گیُون دیگه سَخت دُوش بَهیِه

 gelpa maghze nakherd bi hosh bayie - vene gyum dige sakht dosh bayeie

دُوشا ، شِه گوکِسه ، شُو چَر نَشونِه

فِرام ، جُونِدِکاسِه ، اُون وَر نَشونِه

 dosha she gokese sho char nashone - feram jondekase onvar nashone

تََلِم دیگه مُولِکی ، گو نََخِرنِه

علف بیوِر وُنِه مَنگُو  نَخِرنِه

 talem dige moleki go nakherne - alef bi ver vone mango nakherne

مارشَن شِه گالشسِه ناز نَكِندِه

وِره گالِش دیگِه هِمباز نَكِندِه

 marshan she galeshse naz nakende - vere galesh dige hembaz nakende

جُوندكا سَره رِه از یاد بَورده

گوخِسه ی خاطررِه  باد بَورده

 jondeka sare re az yad baverde - gokhese ye khater re bad baverde

کو گالش بَهیره نَمدار چَرده

چَرده ره شِلِ انَجیلی دَونده

 ko galesh bahire namdare charde - charde re shele anjili davende

 كِرسِ ِ چَردِه كاجِه دَر بیارِه

چَردِه ره چَردِه زَنِه سَر بیارِه

 kerse charde kajje dar bire - charde re harde zane sar biarea

کو گالش واشِسِه دار ره لو بُوره

خسته بَوِه ، وِنِه ساینا ، خُو بورِه

 ko galesh vashesse dar le lo bore - khaste bavve vene saina kho bore

هیمِه رِه مِنزِل پِشت ، کَل هاکِنِه

کَتِل تَشِسِهِ ، دُوشِ ،  وَل هاکِنِه

 hime re menele pesht kal hakene - katel tashese doshe val hakene

کَتِل تَشِِ ، چِرَک چِریک ، بیارِه

اِزارِ هیمِه رِه ، سِسریک ، بیارِه

 katel tashe harak chirik biare - ezzare hime re sesrik biare

اَنگِشته تَش وِسِه خِل بَزنِه

چَچیكلِه كِلینِ دِل بَزنِه

 angeshte tashe vesse vesse khel bazene - hachikkalle kaline del bazene

کو منزل ِکلُ و اون پرکِ  سر ؟

هیلا و هیلنشین و کرشک در؟

 ko menzele kal O on pareke sar - hila O hil neshin O kereshke dar

بن كل بِلِه، موزی یا وولی

کو تیرک و سر اینگن و لد کلی ؟

 ben kal bele mozi ya veveli - ko tirek O saringen O lad keli

کِله کو ؟  پِه کِله کو ؟ تش کِله کو ؟

شِمِالِ سَر، اَتی هیمِه بِلِه ، کو ؟

 kele ko pe kele ko tash kele ko- shemale sar ati hime bele ko

کو گالش بخونده گلی به گلی

لَمِه سَر ، بَخِسِه ، پَلی بِه پَلی

 ko galesh bakhonde gali be gali - lame sar bakhese pali be pali

شِه گو رِه امسِوی، این دیم بَورِه

فِردای صواحی ، اُون دیم بَورِه

 she go re amsevi in dim bavere - ferdaye sevahi on dim bavere

اُون دیمه  چِشمه سَر ره سَر بَزِنِه

این دیمه چِشمه سَر ره پَر بَزنِه

 on dime cheshme sarre sar bazene - in dime cheshme sarre par vazene

اُون دیمِه واش پرازجه  واشه بَیره

این دیمه واش پرازسه  واش بَیره

 on dime vash perazje vash bayire - in dime vash perazse vash baiyre

اون دیمه سامونه پرقال بزنه

این دیمه سامونه سه خال بزنه

 on dime samonne pelghar bazene - in dime samonese khal bazene

ورف روز چكوسه داره لو بوره

ونه تِكمه ره سینه سُو بُوره

 varf roz chakosse darre lo bore - vene tekeme re sine so bore

وَلگِسه این دار و اون دار بَگرده

واشسِه صحراره خار خار بَگرده

 valgesse in dO on dar bagerde - vashesse sahra re khar khar bagerde

گالش کُو، ناله هادِه مِه ، هاکِر کُو ؟

کَلی هادِه بارِه گُوی چِمر کو ؟

 galesh kon nale hade me haker ko - kalli hade bare goye chemer ko

اسِا کو  کِریکِه ؟ کو نُوی گالش؟

گتهِ نُوی لَد ، كوهه اَفُتوی گالش ؟

 esa ko kerike ko noye galesh - gate no ye lad koye aftoye galesh

جُولِه کو ؟ کَلِز کو ؟ کِتِرا کو ؟

شیردُون و لاقِلی و مِسکِلا کو ؟

 jole ko kalez ko kettera ko - shirdon O laghely O meskela ko

شِره  و  پَش جِرِبِ کو؟ شبکِلا کو؟

کِلِک و لَم چوغا ، کُهنه قِوا  کو؟

 shere O pash joreb ko shab kela ko - kelek o lam hogha kohne gheva ko

كال چَرم كُوهه وَرف روز اُو دَكِفه ؟

وِنِه لِینگ زیز بَكِشِه ،  شُو دَكِفه

 kal charm koe varfe roz O dakefe - vene ling ziz bakeshe sho dakefe

رَنده و تاشِه و،  اون وَل تاشِه ، کو ؟

دیزِنِدون و زَرین و گَت ِماشِه کو ؟

 rande O tashe O on val tashe ko - dizendon O zarin O gad mashe ko

چِلی کو ؟ تُور کو ؟ تُور کِله کو؟

سُوسنگ و تِج داز و داز کِته کو ؟

 cheli ko tor ko tor kele ko - sosang O teje daz O daz kete ko

 كوهه رز و تال و زنگ و زنگله

سینه زیل و، دلب و، گت تال و تال کله

  kohe rez O tal O zang O zangele - sine zil O delab O gat tal O tal kele

نَمدار شُورکَر و  لاک و لوه کو؟

کچه و  لَوکِته ، شیر پج لوه کو ؟

 namdare shor kar O lak O lave ko - kache O lavkete shir paje lave ko

ماسَسر و شیرسَر و تازه راغون کو ؟

کشتاک و  للی و اون کلوا نون کو ؟

 masser O shir sar O taze raghon ko - keshtak O leli O on keva non kol

گل ماستی و ، سویِ  شیر پلا کو ؟

لاک ِدله ، دم پختی  ماس پلا کو ؟

  gel masi O sevie shir pela ko - leke dle dam pokhty mas pela koe

كو زرینه ، كله ی  دل بزنه

کلوا ره لا هاکنه ، خل بزنه

  ko zarinne keleye del bazene - kelva re la hakene khel bazene

دوشتره ی دله ره چاشت بیهله

اتی شسه انبست ماست بیهله

 doshtere ye dele re chasht beele - ati shese anbeste mast beelee

قند دَستمال دِله ی قَند گاز کو ؟

وِنِه  یارِ دست بُفت جانماز كو

 ghand dastmale deleye ghande gaz ko - vene yare dast bofte jane mast ko

خَلِه وَقتِ  مه دلِ  خُو بَوِردِه

مه داشتی نِداشتی رِه او بَوِردِه

 khale vaghte me delle kho baverde - me dashty nedashty re O baverde

خَلِه وَقتِه سَرا رِه وِرگ بَزوئِه

مِه چش اَتا پِروک خُو چِک نَزوئِه

 khale vaghte sara re veg bazoe - me chesh atta perok khohek nazoe

خَله وقته غم و غِرصِه مِه یاره

بِرار سبز علیِ دل بَیه پاره

 khale vaghte gham o gharse me yare - berar sabz ali re del baye pare

خَله وَقتَه  لَلِه رِه دَم  دَنیِه

لَلِه چی هِمراه  هَمدم دَنیِه

khale vaghte lale re dam danie - lale chie hemrah ham dam danie

خَلِه وقتِ گالِش کَلی نَدِنِه

مِنزلِ دِب بزوئه ، دی نَدنه

khale vaghte galesh kalli nadene - menzele deb bazoe di nadene


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


زندگی در روستا
ساعت | بازدید : 2297 | | ( نظرات )

زندگی روستایی آرام و آهسته پیش می‌رود. زندگی روستا هنوز هم خالی از سر و صداست و فرسوده‌شدن از سختی‌ها و هیاهوی زندگی شهرنشینی غایب همیشگی آن. در روستاست که شادی‌ها و غم‌ها تقسیم می‌شوند. آدم‌های روستا به هم نزدیک‌ترند و آنجاست که همسایه از حال همسایه خبر دارد.

         

آدم‌هایی که همیشه در جستجوی زندگی آرام و به دور از ازدحام شهرها هستند، تصویری شاعرانه از روستا در ذهن خود دارند و برای همین است که خیلی وقت‌ها می‌گویند خوشا به حالت ای روستایی. روستایی خبر از بوق‌های پی?درپی ماشین‌ها و هیاهوی شهرنشینی ندارد.

زندگی شهری اما نقطه مقابل روستاست و گذران زمان در شهر خود قصه‌ای متفاوت از روستا دارد. زندگی شهری مهارت و فوت و فن خاص خود را طلب می‌کند. در شهرها انگار پایانی برای سر و صدا و هیاهو نیست. صدای خیابان‌ها، ماشین‌ها و آدم‌ها آنقدر آزاردهنده است که گاهی به سرت می‌زند همه چیز را رها کنی و به کنجی دنج پناه ببری، البته اگر بتوان در شهرها جایی این چنین یافت. زندگی شهری، زندگی آرام و بی‌دغدغه‌ای نیست.

آدم‌ها در شهرها هر روز بی‌تفاوت از کنار یکدیگر می‌گذرند. ارتباط‌ها در شهرها جزیی‌اند و زود گذر. آدم‌ها نسبت به هم بی‌تفاوتند و غرق‌شدن در شلوغی و هیاهوی شهرها مرگ صمیمیت‌ها و عاطفه‌هاست. شهر انگار که دنیای بیگانه‌هاست.

امروزی شدن روستاها

هرچند هنوز هستند روستا‌هایی که زندگی صنعتی و تاثیرات زندگی شهری آنها را متحول نکرده است، اما زندگی روستایی با تمام زیبایی‌هایش رو به سوی تحول دارد. اگرچه هنوز میان شهر و روستا تفاوت‌های بارزی وجود دارد، اما سبک زندگی روستاییان در حال تغییر است و با شتابی روز افزون از گذشته‌ها فاصله می‌گیرد.

حالا در برخی روستاها خیلی از سبک‌های زندگی شهری وارد شده، آنقدر که برای قدیمی‌ها کمتر چیز آشنایی از گذشته بر جای مانده است. برای کسانی هم که راه شهر را پیش گرفتند و سالیان دراز دور از روستایشان بوده‌اند، شاید باور دیدن روستای کودکی‌هایشان کمی ‌دشوار باشد.

به اعتقاد دکتر نعمت‌الله فاضلی، مردم‌شناس و استاد دانشگاه علامه طباطبایی ـ که مطالعات گسترده‌ای درباره سبک زندگی روستایی و تغییر و تحول در آن انجام داده ـ ویژگی‌های شیوه زندگی روستایی در دوره‌های گذشته اجازه نمی‌داد تا پدیده سبک زندگی به معنایی که در شهر دیده می‌شود به وجود آید. اما با رشد فرآیند شهرنشینی یا همان شهری شدن در روستا‌ها نیز سبک زندگی در حال شکل‌گیری است.

هرچند در گذشته پوشش اهالی روستا با فرهنگ سنتی روستاییان پیوند داشت و با شهرنشینان کاملا متفاوت، اما حالا یکی از تغییرات روستاها نسبت به گذشته تغییر در پوشش اهالی روستاست که چندان تفاوتی با پوشش شهرنشینان ندارد. در خیلی از روستاها، روستاییان دیگر همچون گذشته لباس سنتی تن نمی‌کنند و حالا پوشش جوان روستایی فرق چندانی با جوان شهری ندارد.

دکتر محمدباقر علیزاده‌اقدم، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه تبریز می‌گوید: «با ورود تلویزیون و رسانه‌های جمعی به روستا‌ها، زندگی شهرها به روستاها نیز سرایت یافت، به گونه‌ای که در موارد بسیاری روستاها به دنباله‌روی از شهرها پرداختند، در نتیجه نوعی یکسان سازی سبک زندگی روستاییان با شهرنشین‌ها یا همان شهری شدن روستا ایجاد شد.»

این جامعه‌شناس می‌افزاید: «اکنون بیشتر ابزارهای مورد استفاده در شهرها در روستاها نیز رایج است. البته تاثیرپذیری روستا از شهر همواره تابع بعد مسافت میان این دو بوده است. یعنی هرچه روستایی به شهر نزدیک‌تر باشد به همان میزان نیز نفوذ عناصر و فرهنگ شهر در روستا نیز بیشتر می‌شود.»

شکل فعالیت‌ها نیز در روستاها تغییر اساسی کرده است، هر چند در خیلی روستاها هنوز هم کار روستایی کشاورزی و دامپروری است، اما دختر روستایی که تا همین چند سال پیش پشت دار قالی می‌نشست و با دستان هنرمندش بر تار و پود آن نقش می‌زد حالا انگار همچون دختر شهرنشین به دنبال مهارت‌های تازه‌تری است.

تغییر شکل خانه‌های روستایی

زمانه که تغییر کرد و همه چیز رو به جلو رفت، شکل خانه‌های روستا نیز تغییر یافت و کم‌کم با مصالح و مواد ساختمانی مدرن ساخته شد. خانه‌های روستایی که زمانی نشان از سنت‌های روستاییان و سبک زندگی آنان داشت، حالا انگار نه شبیه خانه روستایی مانند گذشته‌هاست و نه کاملا شبیه خانه‌های مدرن شهری.

دکتر نعمت‌الله فاضلی معتقد است نه‌تنها شهرنشینان، بلکه حتی نسل‌های امروزی روستا نیز با توجه به تغییراتی که در روستاها در نتیجه توسعه امکانات و خدمات رفاهی و تغییر شیوه یا سبک زندگی روستایی رخ داده است، کمتر قادر به تفکیک مفهوم خانه روستایی خود از خانه شهری هستند، اگرچه همچنان تفاوت‌های بارزی بین شهر و روستا وجود دارد.

به اعتقاد این مردم‌شناس، خانه روستایی مدرن تلفیق و ترکیب ناهماهنگ، نامتوازن و ناهمخوانی از خانه روستایی سنتی، خانه شهری و چادر و کپر عشایری است. یعنی نه خانه شهری، نه چادرعشایری و نه خانه روستایی سنتی است.

به عقیده مردم‌شناسان اما این تغییرات تنها در شکل و قیافه خانه‌ها خلاصه نشده است. چنان که به اعتقاد دکتر نعمت‌الله فاضلی، استاد مردم‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی، با تغییر سبک زندگی و محیط خانه، روابط درون خانه‌ها و خانواده‌ها نیز دست نخورده نمانده است. روابط و ارزش‌های بورژوایی بتدریج بر روستا‌ها غلبه یافته، به گونه‌ای که شهری شدن به مثابه نوعی ارزش بر روستا حاکم شده است.

دکتر محمدباقر علیزاده‌اقدم، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه تبریز می‌گوید: «ورود تکنولوژی شهری به جوامع روستایی، تغییرات زیادی در این جوامع ایجاد کرد. به عنوان مثال زمانی که ابزاری نظیر تراکتور وارد زندگی روستایی شد نیاز به عریض شدن جاده‌ها و تغییر شکل درها و بناها همچون اضافه شدن انبار به ساختمان‌ها و در نتیجه تغییر شکل خانه‌ها شد.»

این جامعه‌شناس می‌افزاید: «در گذشته میان ناحیه‌ای که روستا در آنجا قرار داشت و معماری سنتی نوعی رابطه خاص وجود داشت. به عنوان نمونه در مناطق کویری اغلب خانه‌ها از گل و خاک ساخته می‌شد. اما اکنون تا حدودی سبک معماری شهری در خانه‌سازی و زندگی روستا‌ها که در گذشته معماری خاص خود را داشت، نفوذ و آن را متحول کرده است.»

ورود تکنولوژی به روستا

زمان می‌گذرد و با پیشرفت علم و پیدایش تکنولوژی، زندگی روستایی نیز رنگ و بوی دیگری می‌یابد. سبک زندگی در روستا حالا مثل بسیاری از جنبه‌های زندگی آدم‌های امروزی تغییر کرده و حالا به چشم روستا، شهر نمادی برای امروزی شدن است.

بسیاری از عناصر زندگی شهری در زندگی روستایی راه یافته است. حالا دیگر زن روستایی تقریبا از همان ابزاری استفاده می‌کند که زن شهرنشین در خانه‌اش دارد.

 دیگر بوی نان محلی در کوچه پس‌کوچه‌های روستا به مشام نمی‌رسد و انگار نان‌های ماشینی، سفره‌های خانه‌های روستایی را رونق می‌دهد.در کنار همه این تغییرات اضافه شدن برق، گاز، تلفن، مدرسه و بیمارستان همگی اجزایی از عناصر زندگی شهری است که زندگی روستایی را متحول و آن را به زندگی شهری نزدیک‌تر کرد.

عناصر زندگی شهری حالا در کنار زندگی روستایی جا خوش کرده و زندگی روستایی حالا مخلوطی از گذشته و حال است.هر چند تغییراتی در سبک زندگی روستا‌ها وارد شده اما روستا، همان روستاست با همان مردمانی که آسمان، زمین، عشق، هوا، سادگی و پاکی حقیقت زندگی‌شان مال آنهاست .

برچسب‌ها: زندگی در روستا ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


داروگ
ساعت | بازدید : 894 | | ( نظرات )

 

نیما گنه ؛ شه دسِّ بارِ اِیشِمه
راه روز شومه نامردِ کارِ اِیشِمه
تیسا نون خارمه و روزگارِ اِیشِمه
سرجِر زَمی ؛ سر جور خدا ره اِیشِمه

                                                                                                                               نیما یوشیج  

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چرچی ( فروشنده ی دوره گرد )
ساعت | بازدید : 1627 | | ( نظرات )

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نِماشُون بِموهه ، مِه گو
ساعت | بازدید : 1273 | | ( نظرات )

 انه دار واش هدامه شه گلاره                              آنقدر به ( گیلا  گاوی به رنگ  سرخ و سیاه) علف خوراندم

ane dare vash hedame she gelareh

دار چله چو بورده مه قواره                                   که شاخه های درخت قبایم را فرسودند

dare chele cho borde me ghevare

اسا که بورده شیر دکفه مه پلاره                          اکنون که امید شیر به برنج خالی پیدا شده

esa ke bordeh shir dakefe me pelareh

خور بیمو ورگ بزو ته گلاره                                   خبر آمد که گرگ گیلایت را درید

khaver bimo verg bazo te gele re

 

نِماشُون بِموهه ، مِه گو  ، نِموهِه

                        مِه ليلاي  ، سيو مَنگو ،  نِموهِه

همه گُونه ،  ته گو ره ، ورگ بخرده

                        مه چشجه ، اتا تپه او  ، نموهه !

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


شوپه
ساعت | بازدید : 1242 | | ( نظرات )

 

آ  آ  آ  اویا آ . . .

شو په – شب پای – كه همان نگهبانی شب است ، اما این صرفا یك نگهبانی نیست بلكه دارای شرایط و فرهنگ متناسب خود می باشد .

      هنگام غروب از خانه هایی كه شالی و یا گندم و . . . كشت كرده بودند كسی یا كسانی – شوپگر - بسمت مزرعه محل كشت حركت می كردند . شوپگر شام شب ساده ای را با خود می بردند و در مزرعه همه ی هم و غم شان این بود كه تا صبح بیدار باشند و با ایجاد سر و صدا – كَلی و اُویا - مانع از هجوم حیوانات علی الخصوص خوك ( خی ) به مزرعه شوند .

       كمتر اتفاق افتاده كه شوپگران با اسلحه به شوپه بروند اما هر گاه خطری را جدی می دیدند خود و یا با شكارچی ای  جهت مقابله به شوپه می رفتند .

     شوپگر شب را در محلی به نام كیمه یا نپار سپری می كرده است . كیمه اتاق ساده ای بود كه روی زمین ساخته می شد و نپار ، با چوب مرتفع از زمین ، كه معمولا سه چهار نفر می توانستند شب را در آن بگذرانند .

      شوپه روی دیگری داشت كه همه اش خاطره است ، می توان از شب نشینی ها گفت ، از شوخی ها ، ترانه خوانی ها ، ترس از تاریكی ، و . . . و نیز اتفاق می افتاد كه شوپگر شب را بخواب می رفته و خوك شالی را صدمه می زد ُ آن وقت كافی بود شوپگر كوچكترِین عضو خانواده باشد تا همه با او دعوا مرافه ای براه بیاندازند.

 

شو و شوپي؛شو وشوپي و وارش

شو و شوپي؛ شو و شوپي خونش

هوا تاريك و حراميِ خش خش

زمي سر  وشنه شوپي چش چش

ŜO O ŜO PAY ŜO O ŜO PAY O VAREŜ

ŜO O ŜO PAY ŜO O ŜO PAY  Y KONEŜ

HVA   TARIK  O   HARAMIY ЌEŜ  Ќ

ZAMISAR  VAŜENEH ŜOPAY ČEŜ   ČEŜ

شب و شب پا؛ شب و شب پا و باران

شب و شب پا ؛ شب و صداي  آواز شب پا

هوا تاريك و خش خش پاي خوك ها

سر زمين چشم هاي شب پا مي درخشد

برچسب‌ها: شوپه ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
نویسندگان
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سرزمین یاسهای سپید و آدرس pajema.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.